محل تبلیغات شما

 

آه تلخِ شيرين من ، 

دلتنگي تا پيش از تو معناي ديگري داشت، سوز غم نداشت، درد فراق نداشت، خيالپردازي نداشت، عرق سرد نداشت، بي خوابينداشت.فقط من بودم و خودم.و به دوست يا نزديكي فكر ميكردم كه تمناي بودنش را داشتم.

اما تو كه آمدي و عمر بودنت به عمر گل قاصدكي ميماند كه باد رهايش كرد. ، همه چيز عوض شد.

حتي معني دلتنگي، 

دلتنگ شدن واژه اي شد كه كتاب صد صفحه اي عاجز بود از توصيفش.

خط به خط آن كتاب را ميتوانم بدون مكث برايت بگويم. چون سالهاست روزي چند بار مرورش ميكنم. 

سالهاست تجربه اش ميكنم، لمسش ميكنم 

شايد روزي اگر فرزندي داشتم كه خواستم معني دلتنگي رابرايش توضيح دهم ، تو را از دور به او نشان دهم و بگويم او را ببين. او خوددلتنگيست. او كتاب صد صفحه ايست. او . تلخِ شيرين من است. .

دلم برايت تنگ شده...

نامه دوم: به ياد چنار ، درخت رازدار من

نامه اول: تلخ شيرين

 او  , او كتاب صد صفحه ايست , او خوددلتنگيست , تلخِ شيرين من است ,نامه ,شيرين , او   تلخِ شيرين من است , او كتاب صد صفحه ايست  او  , او خوددلتنگيست  او كتاب صد صفحه ايست , تلخِ شيرين من است نامه ,نامه اول

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها